۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

حال ِ همه ی ما خوب است

سلام

حال ِ همه ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن ِ گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی ِ بی سبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار ِ زندگی می گذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ِ نا ماندگار ِ بی درمان...
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خواب های ما سال ِ پُر بارانی بود
می دانم همیشه حیاط ِ آنجا پُر از هوای تازه ی "باز نیامدن" است
اما
تو لا اقل
حتی هر وهله
گاهی ،هر از گاهی
ببین انعکاس ِ تبسم ِ رویا شبیه ِ شمایل ِ شقایق نیست؟
راستی خبرت بدهم
خواب دیده ام خانه ای خریده ام
بی پرده
بی پنجره
بی در
بی دیوار
هی بخند!
بی پرده بگویمت چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوترِ سفید از فراز ِ کوچه ی ما میگذرد!
باد بوی نام های ِ کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش ِ آسمان بیاوری؟!؟
نه ریــ را جان
نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه
از نو برایت می نویســـم
حال ِ همه ی ما خوب است اما تو باور نکن...


P.S: سید علی صالحی


۱ نظر:

امیر گفت...

نه انگار این ریرا امان از همه بریده (;
خیلیخیلیخیلیخوببود...