In Never land
۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه
سیکل معیوب
شده است کار هر روزم، صبح ها تو را در وجودم می کُشم
شب ها ، باز جوانه می زنی و جانِ تازه می گیری ...
۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه
تلاطم
این روزها سخت متلاطم ام و مسکوت ...
مَغار به دست ، تراش می دهم این تن زنگار گرقته را ...
۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه
صلح نامه
برف و باران با هم آمدند،
بـــــاران پيش ماست هنــــوز ...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)