۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

اعلام وضعیت کمی سفید...


خب
می خواستم بگم که اوضاع کمی بهتره این روزها ، البته کمی واقعا !
یعنی پذیرفتن و هماهنگ شدن با شرایط فعلی جای شوکه بودن و غم و اندوه رو گرفته ظاهرا ! 
اوووم...
 چند هفته پیش فکرش رو نمی کردم که با این سرعت بتونم خودمو بازسازی کنم اما مثل اینکه تونستم و
و این به معنی پوست کلفتی من نیست اصلا !!! فقط نشون میده که من چقدر ر ر ....   بماند حالا  (  :دی   )

هنوز به طرز عجیبی روزهام داره با سرعت میگذره و من کماکان گذرش رو حس نمیکنم بَس که زمان برای فکر کردن ندارم ،
شب و روزام شده کار و درس و ... ! 
فقط دلم میخاد این پروژه زودتر تموم شه تا بتونم نفس بکشم ، 
 قول میدم ،قول میدم دیگه تا اطلاع ثانوی جَوگیر نشم و پروژه قبول نکنم  ،وقتی این همه وقت ندارم !! قول میدم
...دیگه اینکه کلا این مدت دارم به آدما و عجایبشون فکر میکنم ، یعنی نمیخام فکر کنم اما هی به فکر واداشته میشم ! که البته حالا خیلی هم مهم نیست من به چی فکر می کنم نه !!!
و !!!
یادم نمیاد دیگه چه مواردی رو میخاستم بنویسم پس فعلا نمی نویسم ، میرم به خرس وارانگیم برسم  ZZzzz...


پیوست 1: این ماه خرداد رو دوست ندارم اصلا اصلا ، حالمو بد میکنه نمیدونم چرا ، میشه زودتر تموم شه ؟؟
پیوست 2: خورشید جان میشه کمی روتو بکنی اونور ؟ آب شدیم رفتا !!!
پیوست 3: موضوع تازه ای نیست اما عمقش خیلی زیادتر از قبله باورکنید ، دلم سفر میخاد یه جای دور و آروم ...
پیوست 4: یک موضوع عجیب دیگه اینکه دلم میخاد مثل خرس بگیرمو بخابم و تابستون که تموم شد بیدار شم ( هم به دلیل کمبود خواب بیش از حد مجاز ، هم به دلیل گرمای بیش از اندازه ، هم فرار از این همه کاری که ریخته سرم ) اگه دلایل کافی و وافی بود لطفا سریعتر پروندمو به جریان بندازید  مچکرم .