۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

مثل یه تیغ که توی گلو گیر میکنه توام گیر کردی توی گلوگاه زندگیم !



توی خوابم دیدمت،
یه مدته که خوابهام عجیب غریبه  ، موضوعات محیرالعقول !!
اما حضور غیرمنتظره ی تو، توی خواب من،
از همه ی اونها عجیب تر بود
...
توی خواب هم ،
نه بودنت معلوم بود و نه نبودنت ،
باز توی حاشیه بودی
حاشیه ی مرموز زندگیم که از مرکز زندگیم هم پررنگتره !