۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

وقتی به باد فنا میروی ...


هان ؟ چی میشه گفت ، به این تعطیلات!
که همه رفقا بزنن به جاده و تو بمونی خونه و مادر محترم یک حمال پارتی اساسی برات ردیف کنه و عین سه روز تعطیلاتت
در خانه و مهمان داری و این طور چیزها به باد فنا رود ! ها ! ( با لحن استاد زبانمون )
تازه این همه اش نباشد ، این که بدونی قرار است کل هفته ات هم با یک مراسم حنا و عروسی و ... به باد فنا برود !!!
و تو از بس تمام مهمانی ها و مراسم  ها و جشن ها رو جیم شده ای امکان هیچ راه فراری برایت نمانده باشد چون عروسی دخترعمه و همبازی کودکیهایت است ...
آه ه ه ه ه
و هیچ کار فرهنگی و غیر فرهنگی جالبی هم انجام نداده  باشی ، و حوصله درس و زبان و تمرین و طراحی هم که دیگر بماند
و فقط دلت بخواهد به قول بزرگی بمونی خونه و *"سَق بزنی " ... و هی آه بکشی ...
تازه کلی کار انجام نشده هم داشته باشی !!!

دیگه همین فعلا ، اگه تصمیم عوض شد به پیوست اعلام می کنم !

* سَق بزنی: هنوز از ریشه این واژه و معنی درستش منبعی در دسترس نیست ولی ظاهرا به معنای همون سماق مکیدن خودمان است !

هیچ نظری موجود نیست: