هر چه بیشتر میگذرد ، بیشتر غرقش میشوم
بیشتر دچار آرامشش میشوم،
بیشتر شیفته ی سکوت بی انتهایش میشوم،
بیشتر مست شگفتانه های غیرمنتظره اش میشوم،
وقتی نیست دیوانه وار دلتنگ بودنش میشوم،
وقتی در آغوشش میگیرم ، زمان از میان دستانم سُر میخورد و تکه تکه میشود ،
من در بی زمانی هایم گُم میشوم...
آخ که چقدر عاشق اش شده ام ... تنهــــــــــــــــــــــــایی هایم را می گویم
من عاشق تنهـــــــــــــــــایی هایم شده ام ،
این تنها بودن ها ... دنیایی است!
آدمــــی دیگر میسازد از تــــــــــــــــــــو ،
از نـــــــــــــــــــــــــو...
۲ نظر:
پیر شین به پای هم!
حس زیبا و دست نیافتنی ...
ارسال یک نظر